معنی دوست صمیمی
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Chum, Crony, Intimate, Matey
واژه پیشنهادی
فرهنگ فارسی هوشیار
ویستاخ خواتیک خاتیک خوانده می شود خودی خودمانی یکرنگ (صفت) منسوب به صمیم: تصمیم آنست که ستاره با آفتاب باشد و یا بمقارنه او کمتر از شانزده دقیقه مانده بود و یا از مقارنه او گذشته بود کمتر از شانزده دقیقه تا بدین حد است ستاره را پس و پیش از آفتاب صمیمی خوانند، خالص و مخلص: دوست صمیمی. توضیح این کلمه بدین نحو در اصل صمیم بدون یا ء است ولی در تداول فارسی یایی بدان افزایند.
لغت نامه دهخدا
صمیمی. [ص َ] (ص نسبی) منسوب به صمیم. رجوع به صمیم شود. یکدل. صدیق یکتا. همدل. یگانه. چنانکه گذشت یکی از معانی صمیم خالص، است و این یا، را به آخر آن افزوده اند مانند ضروری...
مترادف و متضاد زبان فارسی
بااخلاص، بامحبت، خالص، راستین، صمیم، مخلص، یکرنگ،
(متضاد) دورو، غیرصمیمی
فارسی به ایتالیایی
فرهنگ واژههای فارسی سره
خودمانی
فارسی به عربی
حقیقی، دافی، صادق، عائله، عصیر، عمیق، قرب، مخلص، ودی
معادل ابجد
660